خطی از خطهای دنیا،
بر کف دستان من،
خودنمائی می کند.
از خودم پرسم که چیست
رمز پیچ و تابها.
پیش پیر کهنه کاری می روم.
بی سواد است؛ ولی
خط دستان مرا می خواند.
دست من را می گیرد.
زیر گوشم گوید:
« این همان خط و نشانی است
که خداوند کشیده است. »
« محمدابراهیم گرجی محمدزاده »