بیا باران؛ که امشب بی قرارم!
کنار پنجره در انتظارم.
بریدم از نفیر ناامیدی.
تو بشکن این سکوت غصه دارم.
دلم روشن کن از هرم نوایت.
بیا تا اشک دلتنگی ببارم.
ببین سیمای من خشک است و بی آب.
منم مخمور تو با چشم تارم.
ببخش امشب مرا نور تجلی.
امیدی جز دعای تو ندارم.
« شایان نقدی »