همیشه،
نقاشیم با پنجره شروع می شود،
با دشت وسیع سبزی
که رودخانه هم دارد
و درختان بی شماری.
بهار است.
دستها در تلاش و کار.
سبدها پر می شود از سیب،
از انار،
از شاه توت و گلابی.
آه!
پیچیده همه جا،
آواز قناری.
« منوچهر آتشک »