ماه از شب بالا می رود.
می خوابم.
جان می کنم.
گنجشکی می شوم.
از این شاخه به آن شاخه.
بیدار می شوم.
خوابهای پاره پاره ام را به هم می دوزم.
چیزی نمی فهمم.
به این می رسم:
زندگی تعطیل بردار نیست.
« معصومه سمنانی »