روی سنگ مزار تو خواندم
عصر یک روز غمگین:
« مثل از شاخه افتادن سیب،
مرگ،
یک اتفاق است؛
اتفاقی که باید بیفتد
دیر یا زود،
تلخ و شیرین. »
من گرفتار این اتفاقم.
تو گرفتار این اتفاقی؛
اتفاقی که تلخ است و شیرین،
مثل یک دانه کوچک سیب.
ما به ناچار باید بیفتیم.
ما به ناچار باید بیفتیم.
ما به ناچار،
باید بمیریم.
آه! مرگ!
مرگ شیرین!
« مریم سقلاطونی »