پرنده ها خواستند قدم بزنند،
ماشین پیچید توی کوچه،
بوق زد
و پرنده ها پریدند.
خواستند روی دیوار بنشینند،
گربه خیز برداشت
و باز پرنده ها پریدند.
از ته کوچه،
از دل خانه ای قدیمی،
بالکن برای پرنده ها دست تکان داد
و آنها را دعوت کرد به مشتی دانه،
کنار گلدانهای شمعدانی.
« حسین تولائی »