تنهائی،
نوجوان شانزده ساله ای است
که رو به ماه ایستاده
و چشمهایش را
تنگ کرده رو به نوری خفیف.
خدا،
از پشت ماه نگاه می کند
و انتظار می کشد
که تنهائی آوازی بخواند.
شانزده ساله شو
و آواز بخوان.
« لاله جهانگرد »