زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

دلتنگ

 

دلتنگتر از غروب در وقت غروب،

بارید و شکست دختر شهرآشوب.

تنهائی او چقدر قدمت دارد!

عمریست درون سینه اش کرده رسوب.

« مریم زارع » 

ای کاش!

 

ای کاش که این قدر دلت سنگ نبود،

با روح من دلشده در جنگ نبود!

یک عمر دلم برای تو پر می زد؛

یک روز دلت برای من تنگ نبود.

« مریم زارع » 

یادمان رفت!

 

دیدی بهار - این فصل زیبا - یادمان رفت،

عید آمد و رفت و تماشا یادمان رفت؟

دیدی چه زیبا خانه هامان را تکاندیم؛

اما تکاندنهای دلها یادمان رفت؟

در تنگ ماهیهای قرمز جان سپردند.

ما آب دادن را به آنها یادمان رفت.

 

ماندیم در اشغال گوشیهای همراه؛

همراهی همدیگر اما یادمان رفت.

« دارا » و « سارا »هایمان از غصه مردند.

مشق برادر ... آب ... بابا یادمان رفت.

در برجهامان زندگی را خرج کردیم.

پست و بلندیهای دنیا یادمان رفت.

یک عمر جانبداری از « یوسف (ع) » نمودیم؛

در مصر دلتنگی « زلیخا » یادمان رفت.

 

هم عشق را، هم زندگی را، هم خدا را

ما یادمان، ما یادمان، ما یادمان رفت.

« حبیب فرقانی » 

تماشا

 

برای تماشای تو،

همه چشمهای دنیا کم است.

اگر تو ندرخشی،

روزهای من،

مانند شبهای ماتم است.

« رویا امیدی » 

دریا

 

دریای من،

یک قطره اشک توست

که اگر فرو بریزد،

در آن غرق می شوم.

« سعید ملکی »