وقتی « مال » را به « عین » و « منفعت »، تقسیم می کنیم، این نتیجه را در بر خواهد داشت که عقدی که « عین » را انتقال می دهد « بیع » و عقدی که « منافع » را واگذار می کند « اجاره » نام دارد و این دو عقد هر یک، دارای شرایط و آثار مختلفی می باشند. « اموال مادی » که با حواس ظاهری، قابل درک و رؤیت هستند از جهتی، به « عین » و « منفعت »، تقسیم می شوند. در مقابل « اموال مادی »، « اموال غیرمادی » قرار دارند که نمی توان وجود آنها را با یکی از حواس پنجگانه، احساس نمود؛ برخلاف اموال مادی که به صورت جسم، بوده و حس می شوند؛ لیکن از نظر حقوقی، جزئی از « دارائی » شخص را تشکل می دهند؛ مانند حق معنوی مؤلف.
معمولا، « عین » در مقابل « منفعت »، قرار می گیرد و در این حالت، تعریف آن چنین است: اموالی که وجود خارجی داشته و با حواس انسان؛ مثل حس لامسه، قابل درک باشند؛ مانند میز، قالی، کتاب، ساختمان و ... . البته نباید چنین پنداشت که « منفعت » وجود خارجی ندارد؛ بلکه « منافع » دو گونه اند: برخی قابل دیدن، لمس و حس می باشند؛ مثل میوه درخت و برخی دیگر، خود مستقلا، قابل دیدن و لمس نیستند؛ مثل سکونت خانه یا سواری اتومبیل. تعاریف دیگری نیز، از « عین »، وجود دارد. برخی گفته اند « عین » عبارت است از « مال »ی که به فرض وجود خارجی، جسم باشد و برخی دیگر، گفته اند « عین » عبارت است از « مال »ی که اگر موجود گردد، دارای سه بعد؛ یعنی طول، عرض و ارتفاع، باشد. « عین » ذاتی است و تشخص و تحقق دارد و به طور مستقل، در خارج، وجود دارد و قابل احساس با یکی از حواس ظاهری، می باشد. « عین » گاهی، « جزئی » است که صدق بر کثیر، ندارد؛ مانند این کتاب و این فرش که اشاره به کتاب یا فرش مشخصی، می کند و گاهی، « عین » « کلی » است و قابل صدق بر مصادیق متعددی، است؛ مثل « کتاب حقوق مدنی اموال و مالکیت ». « عین » گاهی، « مشاع » است؛ مانند ثلث خانه یا ثلث کتاب و گاهی، « مفروز »، « معین » و « تفکیک شده » است. قابل توجه اینکه در عالم « حقوق »، می توان « عین » و « منفعت » را از هم، جدا کرد؛ چنانکه مالک « عین » یک نفر و مالک « منافع » شخص دیگری باشد. به عنوان مثال، صاحب ملک در عقد اجاره، « منافع » آن را در قبال مبلغی، به دیگری، واگذار می کند و مستأجر مالک « منافع » می شود. پس، « مالک عین » از « مالک منافع »، جدا می گردد. « عین »ی که منافعش به شخص دیگری، تعلق دارد « مسلوب المنفعه » نامیده می شود.
« منفعت » نیز، از مصادیق « مال »، است و ثمره و فایده می باشد که به تدریج، از « عین اموال »، به دست می آید؛ به طوری که از « عین »، به نحو محسوسی، نمی کاهد. معمولا، در عربی، « ثمر » به منافع مادی، گفته می شود. به عنوان مثال، می گویند: ثمار الشجر؛ یعنی میوه های درخت؛ ولی « منفعت » بیشتر، به منافع غیرمادی، گفته می شود؛ مثل منافع خانه که در واقع، به نحوی محسوسی، از « عین »، نمی کاهد و تدریجی است. این ثمره و فایده گاهی، مادی است و پس از جدائی، تبدیل به « عین مادی »، می گردد؛ مثل میوه درخت یا تنه بریده شده از جنگل و گاهی، غیرمادی است؛ مثل سکونت در خانه یا سواری اتومبیل. برخلاف نظریه مشهور فقهاء، « شهید مطهری » برای « مال »، تعریف مضیقی در نظر می گیرند و هر چند، منفعت را مبادله پذیر با « مال »، می داند؛ اما خود آن را « مال » نمی شمارند. گاهی، « منافع » در عالم خارج، به صورت مادی، در می آیند و سؤالی که مطرح می شود این است که آیا « عین » هستند یا هنوز، « منفعت » هستند؟ باید گفت که تا زمانی که این « منافع » وابسته به « عین »، باشند، « منافع » هستند؛ ولی به محض اینکه جدا شدند، خود، « عین » می شوند. پس، میوه درخت تا زمانی که وابسته به درخت، است، « منافع » و وقتی چیده شد و در جعبه، قرار گرفت، « عین » می باشد.