زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

پراید

 

هر زمان می شویمت،

دستمالی می کشم روی تن تو،

ناگهان،

ابرها سر می رسند و

می زند یک ریز باران.

آه! ای طوسی! بگو،

نسبت تو چیست با این ابرهای مهربان؟

« حسن فرازمند » 

بی اثر

 

چانه ام گرم شد و

چای من سرد.

هر چه گفتم،

ای دریغا، ای درد،

اثری در تو نکرد!

« حسن فرازمند » 

گمشده

 

کسی به من نگفت

کی به دنیا آمده ام

و هنوز در این خواب،

نه؛ کابوس سی و چند ساله،

تب می کنم

و شاید،

هذیان می نویسم.

هیچ کس بیدارم نکرد.

من کودکیم را

پشت حسرتها گم کرده ام.

هنوز پیدا نشده ام،

حتی زمانی که

« سارا »؛ دخترم،

با نگاه سه و نیم ساله اش،

به من گفت: « بابا! ».

« رضا پنبه کار » 

دیدار

 

بگذار تکانی بخورم،

شاید مرا به یاد بیاوری،

دستانم را ببینی،

نفسهایم را بشنوی.

هنوز خطوط خیابان،

معکوس می روند

و من در انتهای حزن آلود اتوبوسی،

از دیدار تو خرسندم.

بگذار تکانی بخورم،

شاید برای تو هم جائی باشد.

« پریوش شعبانی » 

تب

 

می توانم

مهتاب را

از شاخه ترد آسمان بچینم.

می توانم

ستاره ها را

درون حوض خانه بریزم.

می توانم درختان سیب را

در ابرها بکارم.

آه! من تب دارم.

« شاهین حسینی »