زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

دوست دغل

 

دروغ؛

این دوست دغل،

نجاتت می دهد از چاله

و در آخر،

به چاه اسیرت می کند.

« شهرزاد نیرودل » 

ضیافت مگسها

 

بیرون هوا سرد است.

گوشه اتاق تکه ای شیرینی افتاده.

بین مگسها ضیافتی برپاست.

زن خیر خوشحال از خیراتش.

 

حالا بهار است

و تکه شیرینی همان گوشه؛

ولی از مگسها خبری نیست.

انگار لقمه چربتری پیدا کرده اند.

زن،

به یاد حرف دخترش می افتد:

« اینها،

مگسان گرد شیرینیند.

به آنها دل نبند. »

« شهرزاد نیرودل » 

ستونهای چوبی جنگل

 

ستونهای چوبی جنگل،

یک به یک قطع می شوند

و فرو می افتند.

حتی ناله های پرنده مادر هم،

نمی تواند دل سنگشان را به رحم آورد.

« شهرزاد نیرودل » 

زباله

 

چه بوی تهوع آوری!

خیلی وقت بود

که در این مکان،

زباله نریخته بودند؛

اما نه.

مثل اینکه زباله نیست.

چند وقت هست

که رنگ حمام را

به خود ندیده است!؟

« شهرزاد نیرودل » 

خشکسالی

 

ابر،

آن قدر از دوری انسانها اشک ریخته

که دیگر،

اشکش خشکیده.

« شهرزاد نیرودل »