زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

آئینه

 

هر کجا داشت دمی لطف حضور آئینه.

کرد از عمق دلم سخت عبور آئینه.

به من غرق ریا فرصت دیدار نداد.

کرد از خویش مرا یکسره دور آئینه.

راست می گفت به من مثل رفیقی یکرنگ،

عیبهائی که مرا داد غرور آئینه.

سالها با من مغرور سخنها می گفت

و نشد خسته؛ ز بس بود صبور آئینه.

پاکباز است و حقیقت ز وجودش جاری.

همه جا هست چنان چشمه نور آئینه.

هر کجا پاکی و صدق است، همان جا باشد.

مثل آئینه دلان، مست سرور آئینه.

کاش می شد که مرا خوب به من بنماید

و بود همره من تا لب گور آئینه!

« جواد جهان آرائی » 

راز

 

برایم،

مثل آب و آینه روشن است

که یکی از همین روزهای نزدیک،

آن لحظه خواهد آمد

و من،

این جعبه سیاه را

که در مسیر این شاعران گم شده است

پیدا خواهم کرد

و به راز سقوط شعرهایم،

به سوختن و خاکستر شدن کلماتم،

پی خواهم برد.

« منوچهر آتشک » 

شب پر زد!

 

پیش از تو ستم بود و پلیدی غالب،

مغلوب امید و ناامیدی غالب.

شد زنده به گور با حضورت ظلمت.

شب پر زد و شد صبح و سپیدی غالب.

« بابک حسین زاده برجوئی » 

دچار

 

نه راه و چاه می دونم، نه چاره.

به دردی لاعلاج این دل دچاره.

نه در روی زمین یک یار دارم،

نه در هفت آسمانت یک ستاره.

« حسن احرامی » 

گلیم بخت

 

گلیم بختم از اول سیاه است.

از این دل تا دلت صد سال راه است.

گناه عشق من زیر سر توست؛

که چشمان سیاهت مثل ماه است.

« حسن احرامی »