زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

ناخدای درون

 

بیدار شو

ای ناخدای درونم!

در آغوش بکش

سکان وجودم را

و عبورم بده

از امواج سهمگین دریای پرتلاطم زندگی.

بیدار شو

ای ناخدای درونم!

این جا فانوسی نیست.

آسمان وجودم تاریک و ابریست

و راهم،

به سوی ساحل نجات،

در میان افکار مه آلودم،

گم شده.

بیدار شو ناخدا!

بیدار شو.

« شهرزاد نیرودل » 

کارگران شهرداری

 

شبها را زنده نگه می دارند

تا صبحها،

پاک و زیبا باشد

چهره زمین،

در دیدار یارش؛

آفتاب،

کارگران شهرداری.

« شهرزاد نیرودل » 

قبرستان زباله ها

 

قبرستان زباله هاست

شهر،

بدون کارگران شهرداری.

« شهرزاد نیرودل » 

من

 

کشتی بدنم را

به هر سمت که می خواهد

می کشاند

سکاندار کشتی من؛

این من من.

« شهرزاد نیرودل » 

سایه سر

 

می کشد آفتاب،

پی در پی،

پنجه هایش را

بر تن زخمیم.

کجاست

سایه سرم؟

کجاست؟

« شهرزاد نیرودل »