همچون جواهری پربها،
این روز گرم و آفتابی زمستان،
ارمغانیست مرا.
« تاکاشی ماتسوموتو »
باد سرد،
آفتاب غروب را
به میانه دریا،
پرتاب می کند.
« سوسه کی ناتسومه »
در کوه زمستانی،
شاخه های خشک را می شکند.
به صدایش گوش می دهد.
« ایدادا کوتسو »
زن دیو برف.
من می خندم.
او می خندد.
« تاناکا تاداشی »
بارها،
از عمق برف می پرسد.
« ماسائو کاشیکی »