از شب می توان به تو رسید.
می توان دامنی ستاره چید
و ماه را
از بلند آسمان برداشت
و رو به روی تو گذاشت.
« سپیده مؤمنی »
چشم تو،
از خورشید روشنتر است،
دست تو،
از باغ بهار گلشنتر.
تو آسمان ناشناخته منی.
تو ایوان کهکشانی.
« طاهره زیدی »
هر چند می خندم شبیه سیب؛
اما دلم مثل انارستان،
بر شرحه شرحه غربتش،
لفافه می پیچد.
ای زندگی!
ای فرصتت چون مرگ بی تردید!
روزی دروغ سیب من،
از شاخه می افتد.
روزی انار قلب من،
در سینه می ترکد.
« سید وحید سمنانی »