پنجره را باز کن.
بگذار باد،
دعای درخت را به گوشت برساند.
« لاله جهانگرد »
مدتهاست
با سنگ گرد کوچکی،
شیشه های پنجره ای را نشکسته ام.
مدتهاست که دیگر،
بچه نیستم.
نمی شنود آسمان،
دعاهای پنجره های خاک گرفته را.
پرده کنار می رود،
وقتی دعای پنجره ای،
اجابت می شود.
روی شیشه های بخارآلود،
با انگشت اشاره،
نام تو را می نویسم.
بخار سرد می شود.
نام تو،
گریه می کند.