پر شد ایستگاه،
از مسافرانی که بارشان بی مقصد مانده.
جهنم جای خالیش کجاست؟
« زهره قربانی »
بگذار دوباره،
پرنده ای را که رفته است
صدا کنم.
زمین گرد است و
پژواک قلب آسمان آبی
و نسیمی شتابناک،
نامه را با خود خواهد برد.
« حسین پیرتاج »
به دنبال من اگر می گردی،
از کسی مپرس.
چراغی لازم نیست.
هر کجا شعری اگر کسی می خواند،
من همانند کودکی،
در برابر او ایستاده ام
به تماشای پری لبهایش.
« حسین پیرتاج »